با هر نسخه ای که انتظار می رود باید مقداری نمک مصرف کرد و فصل 3 قسمت دوم The Witcher به همان اندازه شور است.
همه هیجانانگیزترین لحظات در تریلر جلد 2 در فصل 3 The Witcher در قسمت 6 رخ میدهند ، که ما را به این فکر میکند که دو ساعت آخر فصل چه چیزی میتواند ارائه دهد.
با فعال کردن سیری یکپارچه تور لارا، گرالت در وضعیت وخیم، و سوگواری ینفر برای ویرانی خانهاش و مقابله با فروپاشی تیسایا، اتحاد دوباره این خانواده بیش از آشوب طول میکشد.
گردهمایی در آرتوزا به همان خوبی و به همان میزان وحشتناکی که هر کسی میتوانست پیشبینی کند، به طور همزمان برگزار میشود.
این مهمانی، همانطور که در فصل 3 The Witcher در قسمت 5 دیده می شود ، مجلل و لذت گرایی فرهنگ جادوگری را با دسیسه های زندگی درباری در کنار هم قرار می دهد.
اما، همانطور که قهرمانان ما به خاطر افشای استرگوبور به خاطر متعصب و سادیست نفرت انگیزی که او است، به پشت خود دست می زنند، آنها متوجه می شوند که پیروزی آنها یک حواس پرتی است، و شرور واقعی، ویلگفورتز، هنوز در بازی است.
بنابراین عمل واقعی، همانطور که روزنامههای قدیمی دوست دارند میگویند، در زیر قسمت، یعنی پس از زرق و برق و زرق و برق توپ اتفاق میافتد.
دایکسترا و فیلیپا به وضوح از ابتدا برنامه داشتند. در سرتاسر توپ، آنها نکات و هشدارهایی را درباره آنچه که در راه است ارائه می دهند، بنابراین شورش Redanian به سختی تعجب آور است.
دایکسترا: ما شواهد زیادی از همسویی ویلگفورتز با نیلفگارد داریم. ما می خواهیم شنیده شویم. اخوان برای ریشه کن کردن این هجوم های خائنانه به کمک ما نیاز دارد.
گرالت: پس این یک محاکمه است؟
فیلیپا: نه. یک پاکسازی.
- پیوند ثابت: نه. یک پاکسازی.
ناظر مشتاق میتوانست متوجه شود که اگر اطلاعات خود را در مورد ویلگفورتز با گرالت و ینفر (و تریس و ایسترد) پیشتر در میان میگذاشتند، موفقتر بودند.
حداقل ممکن است ینفر تیسایا را متقاعد کند که به شواهد گوش دهد.
تأکید بر «ممکن است».
رفتار معمولاً آرام تیسایا ما را دعوت می کند تا دقیقاً فراموش کنیم که چقدر جادوگر قدرتمند است. اگرچه دایکسترا او را به عنوان “مدیر مدرسه” معرفی می کند، اما او بسیار بیشتر از یک معلم است.
او ثابت می کند که ضرب المثل “آنهایی که می توانند، انجام دهند، کسانی که نمی توانند، آموزش دهند” اشتباه است. مانند دامبلدور، او نیازی به نشان دادن توانایی های خود ندارد، زیرا کسانی که می دانند، می دانند که او می تواند چهره آنها را ذوب کند.
سابرینا: کایرا! رادکلیف! چرا او امن نبود؟
تیسایا: چون به آنها گفتم اگر به من دست بزنند صورتشان را آب خواهم کرد.
فیلیپا: هیچ چهره ای در اینجا ذوب نمی شود. من پادشاهی کوچک شما را در یک طلسم الزام آور قدرتمند پوشانده ام.
تیسایا: اوه بله، من می توانم آن را احساس کنم. از “کتاب خورشید در حال فروپاشی”. من آن کتاب را نوشتم.
- پیوند ثابت: اوه بله، من می توانم آن را احساس کنم. از “کتاب خورشید در حال فروپاشی”. من آن کتاب را نوشتم.
آیا جای تعجب است که ویلگفورتز با او متحد می شود و اعتماد و محبت او را نسبت به او ایجاد می کند تا کسانی که با او خشونت می کنند خشم فوری او را دریافت کنند؟
در کل، باید آن را به ویلگفورتز بسپارید. او یک بازی طولانی عالی انجام داده است. او از لیدیا و راینس برای تعقیب و از بین بردن موانع استفاده می کند، در حالی که سرزنش نمی شود و بر بازوی تیسایا آویزان می شود و اخوان را تشویق می کند تا به دنبال اتحاد باشند.
اگر منصف باشیم، حمله ردانیان ممکن است واقعاً او را غافلگیر کرده باشد. او احتمالاً نیروهای Scoia’tael را داشت که برای نبرد با جادوگران می آمدند، هرگز تصور نمی کرد که آنها همچنین نیاز به سرکوب سربازان Dijkstra داشته باشند.
هر چند نصیحت. به دنبال جادوگران در خانه خود در طول یک گردهمایی … این خودکشی است.
گرالت
- پیوند ثابت: هر چند نصیحت است. آمدن به دنبال جادوگران در خانه خود در طول یک کنفرانس … این …
داشتن تیسایا در گوشهای از او یک لطف نجاتبخش بود.
البته، هنگامی که به تیسایا خیانت کرد، او یک عقب نشینی عجولانه را شکست می دهد، و او را مجبور می کند تا با شوک مقابله کند درست زمانی که فرانچسکا و ارتشش می رسند.
علیرغم اینکه تبهکار باندش در حالی که گرالت را به زمین میزند، بانگ میخواند، او هدف تمام نقشههایش را دست کم میگیرد: سیری .
با در نظر گرفتن همه جادوهای تازه کار که او به آزمایشگاه جادوی تاریک خود در ردانیای غربی رفت، او زنان جوان را به خوبی درک نمی کند.
اگر صحبت از آن دختران شد، اگر ویلگفورتز در تمام این مدت برای Emhyr کار می کرد و به دنبال سیری می گشت تا او را به پدرش برگرداند، چه فایده ای دارد که سعی کنید دختران دیگر را باور کنند که او هستند؟
ویلگفورتز: تو مرد عاقلی هستی، گرالت. خیلی شبیه من یک جنگجو تحت تاثیر سحر و جادو. تنها در دنیایی که هرگز نساخت.
گرالت: با همتای شما بس است. شما فاقد اصالت هستید.
هدف از شستشوی مغزی ترین چیست مگر اینکه فکر کند می تواند سیری را جعل کند؟ او اصرار می کند که او صرفاً قایق امهیر نیست، بلکه برنامه های دیگری دارد.
شاید این طرح ها شامل کتاب تک سنگ ها و ایسترد نیز باشد؟
و سپس، کل ماجرا در مورد رادوید و جاسکیر وجود دارد. آینده برای شاهزاده هراسان و بارد چیست؟
آیا رادوید قابل بازخرید است؟ آیا جاسکیر می تواند از یک رابطه سلطنتی راضی باشد؟ در حالی که او کسی نیست که از موقعیتهای خطرناک لذت ببرد، اما برای من سخت است که جاسکیر را در یک محیط امن و معمولی شاد ببینم، مهم نیست چقدر مجلل و دلپسند است.
رادوید: چگونه می توانی فکر کنی که احساس من نسبت به تو دروغ است؟
جاسکیر: چون تو همانی هستی رادوید. در هسته شما. من فکر کردم از طریق ماسک شما را دیده ام. معلوم شد پشت آن چیزی نبوده است.
تأثیر رادووید بر جاسکیر، گزینههای احساسی را برای قاچاقچی خردکن باز کرده است.
از نظر تاریخی، بازیگران اصلی، علی رغم شاهزاده خانم سیری، استفاده چندانی از سلطنت نداشته اند، بنابراین جالب است که ببینیم آیا رادووید موفق می شود خود را بیش از یک عروسک خالی به جاسکیر ثابت کند.
همچنین پس از محاصره آرتوزا چه اتفاقی برای هر یک از آنها افتاد؟
تعداد قابل توجهی از بدن برای محاسبه در پایان روز وجود دارد. Tissaia با فراخوانی Alzur’s Thunder بسیاری از نیروهای الف ها را از بین می برد – تسلیحات با نوک الف دیمریتیم اکثر جادوگران را محکوم می کند.
ینفر به لیدیا پایان می دهد در حالی که گرالت سر راینس را جدا می کند. تعادل خوبی در آنجا وجود دارد، اگرچه با تمام مشکلاتی که راینس ایجاد کرد، به نظر می رسد که پایان بسیار خوبی برای آتش فشان است.
ایسترد پس از پرتاب شدن از طریق پورتال تاریک ویلگفورتز چه کسی می داند کجاست.
همانطور که در The Witcher: Blood Origin یاد گرفتیم، Ciri فعالسازی یکپارچه موجود در Tor Lara (چون، البته، یک مونولیت در Aretuza وجود دارد) میتوانست او را به هر نقطه از قاره، به ابعاد دیگر یا حتی در طول زمان بفرستد.
بنابراین ما در نقطه اوج این ترن هوایی یک فصل نشسته ایم، با گرالت نزدیک به مرگ، مکان سیری مشخص نیست، و ینفر از خانه و خانواده جدا شده است.
آیا تیسایا می تواند آن را برای بازسازی آرتوزا جمع کند؟
آیا ویلگفورتز بازی پایانی خود را بدون حضور یارانش یا سیری مدیریت خواهد کرد؟
حرکت بعدی فرانچسکا چه خواهد بود؟ فیلاواندرل رفته است. کهیر گم شده است آنها هنوز سیری را پیدا نکرده اند. آیا او و فرینگیلا هنوز هم میتوانند رویای آیندهای را برای الفگونهها داشته باشند؟
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(